بدبنیاد. [ ب َب ُن ْ ] ( ص مرکب ) بدنهاد. بدذات. ( یادداشت مؤلف ).- امثال :سگ را اگر خدمت کنی بهتر که بدبنیاد را. ( امثال و حکم دهخدا ج 2ص 984 ).