( بدآرام ) بدآرام. [ ب َ ] ( ص مرکب ) دغاباز. ریاکار. ( آنندراج ). مکار. حیله باز. ( ناظم الاطباء ). || ناراحت. ( یادداشت مؤلف ) : از آواز ما خفته همسایگان بدآرام گشتند در خوابها.منوچهری.