بخیر
/bexeyr/
لغت نامه دهخدا
بخیر. [ ب ِ خ َ/ خ ِ ] ( ق مرکب ) بخوشی وخوبی. بعافیت و رستگاری. بسلامتی و تندرستی. بعاقبت و سرانجام نیک. بقصد و اراده نیک. ( ناظم الاطباء ).
- بخیر و خوبی ؛ صحیح و سالم و بسلامتی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
بخوشی و بخوبی بعافیت و رستگاری بسمتی و تندرستی .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی یُوَجِّههُّ: او را روانه می کند (عبارت "أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لَا یَأْتِ بِخَیْرٍ " یعنی : او را هر کجا روانه میکند، منفعت و سودی نمیآورد. به عبارت دیگر او را پی هر کاری می فرستند دست خالی بر می گردد)
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
خیر (۱۹۶ بار)
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
خیر (۱۹۶ بار)
wikialkb: بِخَیْر
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید