بخی

لغت نامه دهخدا

بخی. [ ب َ خی ی / ب َخ ْ خی ی ] ( ع ص ) درهم بخی ؛ درهمی که بر آن کلمه بخ نوشته شده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ). و این درهم در مغرب است و گویندمنسوب بسوی بخ است که امیری بوده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

در هم بخی در همی که بر آن کلمه بخ نوشته شده باشد .

پیشنهاد کاربران

رضا گلین شریف دینی
بخی: مخفف و کوتاه شده برخیز است. در گویش مردم مناطق شرقی ایران به کار برده می شود.
به معنی بخیه ومرهم

بپرس