بخوع. [ ب ُ ] ( ع مص ) اقرار کردن و گردن نهادن حق را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). اقرارکردن و اذعان کردن و در اذعان مبالغه ورزیدن. ( از اقرب الموارد ). اقرار بحق. ( تاج المصادر بیهقی ). بخاعة. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).