بخوربخور

/boxorboxor/

مترادف بخوربخور: سوء استفاده، دزدی، اختلاس، بخوروبچاپ، بچاپ بچاپ، پرخوری، شکمبارگی

پیشنهاد کاربران

بخور بخور: [عامیانه، کنایه ] خوردن فراوان از مال دیگران. خر تو خری .

بپرس