دیکشنری
مترجم
بپرس
بخوربخور
/boxorboxor/
مترادف بخوربخور
: سوء استفاده، دزدی، اختلاس، بخوروبچاپ، بچاپ بچاپ، پرخوری، شکمبارگی
دنبال کنید
پیشنهاد کاربران
بخور بخور: [عامیانه، کنایه ] خوردن فراوان از مال دیگران. خر تو خری .
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها