بخور و نمیر

/boxoronamir/

مترادف بخور و نمیر: غذای اندک، قوت لایموت

معنی انگلیسی:
hand-to-mouth, subsistence, scanty food, pittance

لغت نامه دهخدا

بخور و نمیر. [ب ِ / ب ُ خوَ رُ / خُرُ ن َ ] ( ص مرکب ) مقداری از غذا که فقط برای ادامه زندگی کفایت کند. ( فرهنگ فارسی معین ). رزق و روزی بسیار قلیل. قوت لایموت. قوت روزگذار: اقل مایقنع از خور.
- روزی بخور و نمیر ؛ یک نان بخور و نمیری بکارگرها می دهند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مقداری از غذا که فقط برای ادام. زندگی کفایت کند قوت لایموت .

فرهنگ عمید

= بخور * بخورونمیر

واژه نامه بختیاریکا

جو به لَو

پیشنهاد کاربران

Bread and butter
خودمون میگیم نون و پنیر! یعنی خوراک کم، در این حد که فقط زنده بمونیم. ( خدا رو شکر! یه نون و پنیری هست میخوریم🙂 ) .
درآمد کم هم معنی میده.

بپرس