بخور دادن


معنی انگلیسی:
to administer an inhalant to

مترادف ها

vapor (فعل)
چاخان کردن، بخور دادن، تبخیر کردن یا شدن

vapour (فعل)
چاخان کردن، بخور دادن، تبخیر کردن یا شدن

cense (فعل)
بخور دادن

فارسی به عربی

بخار

پیشنهاد کاربران

هوبوییدن
هو ( پیشوند پارسی به چم خوب ) بوییدن
* کارواژه هوبوییتن در پارسی میانه کاربرد داشته
* برگرفته از واژه نامه استاد فره وشی
steam inhalation, steam therapy
steam inhalation, stram therapy
steam inhalation