بخنوه. [ ب َ ن َ وَ / ب ُ ] ( اِ ) برق و آن درخشندگی است که بیشتر بوقت باریدن بهم می رسد. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ): الاکتلال ؛ درخشیدن بخنوه. ( تاج المصادر بیهقی از مؤلف ). الومیض ، الومض ، الومضان ؛ درخشیدن بخنوه. ( تاج المصادر بیهقی از مؤلف ). المصوع ؛ درفشیدن بخنوه و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی از یادداشت مؤلف ). و رجوع به بخنو شود.