بخنق
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
بُخْنُق
تکه پارچۀ نازکی که دختران جوان، برای جلوگیری از نشستن گردوغبار به روی زلف های آغشته به روغن های معطّر، به سر می کنند. از قرن ۸ق، در معنی طاقیه نیز به کار رفته است. گاه به تکۀ پارچۀ نازکی که در سوریه برای محافظت از سرما به سر بچه ها می بندند و نیز پارچه ای برای حجاب چهرۀ زنان است، مانند برقع، اما با قطعی کوچک تر، اطلاق می شود.
تکه پارچۀ نازکی که دختران جوان، برای جلوگیری از نشستن گردوغبار به روی زلف های آغشته به روغن های معطّر، به سر می کنند. از قرن ۸ق، در معنی طاقیه نیز به کار رفته است. گاه به تکۀ پارچۀ نازکی که در سوریه برای محافظت از سرما به سر بچه ها می بندند و نیز پارچه ای برای حجاب چهرۀ زنان است، مانند برقع، اما با قطعی کوچک تر، اطلاق می شود.
wikijoo: بخنق
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید