بخصوص

/bexosus/

برابر پارسی: بویژه، به ویژه

لغت نامه دهخدا

بخصوص. [ ب ِ خ ُ ] ( ق مرکب ) مخصوصاً. خصوصاً. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مخصوصا خصوصا .

مترادف ها

specific (صفت)
مشخص، خاص، مخصوص، خصوصی، ویژه، بخصوص، اخص

particular (صفت)
دقیق، خاص، مخصوص، منحصر بفرد، تک، خصوصی، ویژه، بخصوص، مختص، نکته بین

فارسی به عربی

معین

پیشنهاد کاربران

بخصوص ( صفت )
به خصوص ( قید )
خاص، ویژه، مخصوص
not least
مخصوصاً، بخصوص، خصوصاً
مرجان

بپرس