ز آهو همان کش سپید است موی
چنین بودبخش تو ای نامجوی.
فردوسی.
همان بخش ایرج از ایران زمین که دادش فریدون باآفرین.
فردوسی.
ز جیحون همی تا سر مرز توراز آن بخش گیتی ز نزدیک و دور.
فردوسی.
این همی گوید بخش تو چه آمد بنمای آن همی گوید قسم توچه آمد بشمر.
فرخی.
باغی نهاده هم بر او با چهار بخش پرنقش و پرنگار چو ارتنگ مانوی
هر بخش او همی چو جهانیست مستقیم
هر هندسی ازو چو سپهریست مستوی.
فرخی.
که زد پرگاراین گنبد که پرداخت بهفت و دو و ده بخش مدور.
ناصرخسرو.
از آن وقت باز عادت شد که دو بخش مردان را بود و یک بخش زنان راو همچنین بود تا روز قیامت. ( قصص الانبیاء ص 24 ). و ازآن پادشاهزادگان کی با او بودند هر قومی را سری کردو یک بخش خویشتن را جدا کرد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 80 ). هر سال آفتاب را بدوانزده قسمت کرد هر بخشی سی روز. ( نوروزنامه ). کمان را از صورت بخشهاء فلک برداشته اند. ( نوروزنامه ). و باز به تضعیف بررفته اند تا بشانزده ، هر خانه ای به سه بخش. ( نوروزنامه ).داری از رسم و ره و سان ملوک نیکنام
حصه و حظ و نصیب و قسم و بخش و بهر و تیر.
سوزنی.
انده دنیا مخور ای خواجه خیزگر تو خوری بخش نظامی بریز.
نظامی.
|| ( اِمص ) بخشش. ( از ولف ). ماده مضارع به معنی اسم مصدر. جود : جهانی سراسر بدو گشت شاد
چه نیکو بود شاه بابخش و داد.
فردوسی.
به بخش و به دانش به فر و هنرنبد تا جهان بد چنو نامور.
فردوسی.
چنانی گوی بود فرخ نژادجوان و جهانجوی و با بخش و داد.
فردوسی.
روز بزم از بخش مال و روز رزم از نعل خنگ روی دریا کوه و روی کوه چون دریا کند.
منوچهری.
|| بخت. ( فرهنگ فارسی معین ). سرنوشت. تقدیر. ( از ولف ). قسمت و قضا. ( امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 104 ) : بیشتر بخوانید ...