همی به آتش خواهند بردنت زیراک
بزور آتش زری شود جدا ز مسی
اگر زری نکند بر تو کار آن آتش
وگر مسی بعنا تا ابد همی بخسی.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 363 ).
|| خرامان رفتن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گرازان رفتن. گرازانیدن. گرازیدن. ( شرفنامه منیری ) . || پژمردن. || در رنج بودن. ( فرهنگ سروری ). و رجوع به بخسانیدن شود.