که اندیشه ای در دلم ایزدی
فراز آمده ست از ره بخردی.
فردوسی.
نکوتر هنر مرد را بخردی است که کار جهان و ره ایزدی است.
فردوسی.
مرا بخردی هست اگر سال نیست بسان گوانم بر و یال نیست.
فردوسی.
ای همه حرّی و همه مردمی و ای همه رادی و همه بخردی.
فرخی.
بود دوری از بد ره بخردی بهی نیکی و دوری است از بدی.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
بخردی باید و دانش که شود مرد تمام تو به حیلت چه بری نسبت خود سوی تمیم.
ناصرخسرو.
نکوتر هنر مرد را بخردی است که کار جهان و ره ایزدی است.
( از نوروزنامه ).
بفرمود تا آتش موبدی کشند از هنرمندی و بخردی.
نظامی.
باز گفتا چرا ددی سازم اول آن به که بخردی سازم.
نظامی.
طبیعت شودمرد را بخردی.سعدی.
- نابخردی ؛ نادانی. و رجوع به همین ماده و بخرد شود.