بخدمت آمدن ؛ بحضرت آمدن. بحضور رسیدن. به پیشگاه آمدن. بمجلس کسی آمدن. نزد کسی رسیدن : یکی در این دو سه روز چنان شوم که بخدمت توانم آمد. ( تاریخ بیهقی ) . حاجت. . . اینجا بهرات بخدمت مسعود آمد. ( تاریخ
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بیهقی ) . جواب وزیر نبشته که او بخدمت می آید و آنچه بوخش و حدود هبلک رفت بی علم وی بوده است. ( تاریخ بیهقی ) .