بختور
فرهنگ اسم ها
معنی: بهروز، کامران، دارای روزگار خوش، دارای روزگار خوش ( نگارش کردی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم دختر، اسم کردی
لغت نامه دهخدا
عاجز شود ز اشک دو چشم و غریو من
ابر بهارگاهی و بختور در مطیر .
رودکی.
|| شیر درنده. ( ناظم الاطباء ).، بخت ور. [ ب َ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: بخت + ور ) بختیار. دولتمند. بختاور. ( آنندراج ) . صاحب بخت. ( برهان قاطع ). مقبل. ( ناظم الاطباء ). مُطعم. ( منتهی الارب ). خوش بخت. سعید. بخت مند. دولتی. حظی. مرزوق : آنکه ترازوی سخن سخته کرد
بختوران را به سخن پخته کرد.
نظامی.
تخت بر آن سر که برو پای تست بختور آن دل که درو جای تست.
نظامی.
بختور از طالع جوزا برآی جوز شکن آنگه و بخت آزمای.
نظامی.
گر بختوری مراد خود خواهی یافت ور بخت بدی سزای خود خواهی دید.
سعدی ( صاحبیه ).
جوانان شایسته بخت ورز گفتار پیران نپیچند سر.
سعدی.
هو یکسب المعدوم ؛ یعنی او بختور است که میرسد چیزی را که دیگران محرومند از آن. ( منتهی الارب ).فرهنگ فارسی
( صفت ) دارای بخت صاحب بخت و دولت بختیار خوش اقبال .
بختیار دولتمند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بخت وار 🤔🤔 چطور شد کردی