بختمندی. [ ب َ م َ ] ( حامص مرکب ) بخت وری. بختاوری. با اقبال و بخت بودن. خوش بختی. ( ناظم الاطباء ) : کلیم تشنه که لب را به گریه تر می کردز بختمندی میزاب آب حیوان بود.کلیم.