بخاعه

لغت نامه دهخدا

( بخاعة ) بخاعة. [ ب َ ع َ ] ( ع مص ) بُخوع. اقرار کردن و گردن نهادن حق را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اقرار بحق. ( تاج المصادر بیهقی ). اقرار کردن مذعنی که نهایت جهد را در اذعان به حق مبذول دارد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

اقرار کردن و گردن نهادن حق را اقرار بحق .

پیشنهاد کاربران

بپرس