بحذق

لغت نامه دهخدا

بحذق. [ ب ُ ذُ ] ( ع اِ ) بزرقطونا. ( منتهی الارب ). بزرقطونا. اسفرزه. ( ناظم الاطباء ).سفید خوش. ( لغت محلی شوشتر ). و رجوع به بحدق شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس