( بحال آمدن ) بحال آمدن. [ ب ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) بحالت اصلی آمدن. ( آنندراج ). شفا یافتن. افاقه حاصل کردن. بیرون آمدن از حالت مرض و شفا یافتن. ( ناظم الاطباء ) : صبحدم قرص تباشیر آورد از آفتاب تا بحال از حکمتت آید مزاج روزگار.اثر.و رجوع به حال و ترکیبات آن شود.