بجی

لغت نامه دهخدا

بجی. [ ب ُ ج ُ ] ( اِ ) در تداول محلی جدا کردن علفهای هرز از محصول و کندن آنها. وجین. بی خو.
- بجی کردن ؛ کندن علف هرز ( در اصطلاح گناباد ). وجین کردن. بی خو کردن.

فرهنگ فارسی

وجین بی خو .

گویش مازنی

/boji/ پاک شده - جدا شده ۳کنده شده & گوشت چرخ کرده و بریان شده در روغن یا پی & بپر & انبوه – فراوان

دانشنامه عمومی

بجی ( به لاتین: Bejey ) یک منطقهٔ مسکونی در قرقیزستان است که در شهرستان بادکند واقع شده است. [ ۱] بجی ۵۷۴ نفر جمعیت دارد و ۱٬۶۱۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس بجی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
به جهید. فرار کن
Be ji

بپرس