بجگرد

لغت نامه دهخدا

بجگرد. [ ب ِ گ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اشترجان فلاورجان اصفهان در 7 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان. سکنه آن 385 تن ، آب از زاینده رود. محصول آن غلات و پنبه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

پیشنهاد کاربران

متاسفانه به علت کم توجهی موردغفلت قرارگرفته
واکثرمردم به علت خشکسالی درفقربه سرمیبرندوعده ای هم لاجرم به علت نبودامکانات فرهنگی وتفریحی مهاجرت کرده اندکه بیشترجوانان بوده اند
سلام.
اکثر محصولات کشاورزی این روستا برنج، گندم، جو، سیب زمینی و هویج میباشد.
که طی سالهای اخیر عمده زمینهای کشاورزی به باغهای میوه تبدیل شده از جمله هلو، شلیل، گیلاس، زردآلو و برخی از کشاورزان نیز به احداث گلخانه روی آورده اند و سطح زیر کشت گلخانه ها هم عمدتا سبزیجاتی چون خیار، گوجه، بادمجان و سبزی خوردن میباشد
...
[مشاهده متن کامل]

سلام علیکم
معنای بجگرد برگرفته از برج های کبوتر است که اطراف محل را فراگرفته بوده و برج گرد بوده و در اثر گذر زمان به جهت سهولت تلفظ به بجگرد تبدیل شده است .

بپرس