لغت نامه دهخدا
بجول. [ ب ُ ] ( ع مص ) معظم و مکرم گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بجاله. || نیکوحال باپیه شدن. ( منتهی الارب ). بزرگ تن شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || شادمان گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید