بجناک خزر

لغت نامه دهخدا

بجناک خزر. [ ب ِ ؟ خ َ زَ ] ( اِخ ) ناحیتی است ، مشرق وی کوه خزران است و جنوب وی آلانست و مغرب وی دریای ِ گرز است و شمال وی مروات است و این گروهی بودند ازقدیم از ترکان بجناکی و اینجا آمدند و به غلبه این ناحیت بستدند و اینجا مقیم شدند و خداوندان خرگاه و قبه و چهارپای و گوسپندند و گردنده اند هم در این ناحیت بر گیاخوارهائی که اندر کوههای خزران است و برده ٔخزری که به مسلمانی افتد بیشتر از اینجا باشد. و این ناحیت کم نعمت است. ( حدود العالم ص 190 ): و اجتمع علی هذا الملک من اوباش الروم و الارمن و الفرس و البجناک و الغزو.... ( از اخبار الدولة السلجوقیه ص 47 ). این بخش در ناحیه شرقی ( بخش 6 اقلیم ششم ) سرزمین بسجرت ( باشگرد ) و بجناک واقع است... و در باختر بخش هفتم ( اقلیم هفتم ) بقیه سرزمین بجناک دیده می شود. ( از ترجمه مقدمه ابن خلدون ).و اندر اقلیم هفتم بس آبادانی نیست ، و به وی اندر سوی مشرق مردمانی اند وحشی گونه اندر کوه و بیشه ها از جمله ترکان. و بکوههای باشخرت رسد و حدهای غزو بجناک و هر دو شهر سوار و بلغار و روس و سقلاب و... ( از التفهیم بیرونی ص 200 ). و فیهم ( ای فی الاتراک ) قبائل و هم الخرلخیه و الخرجزیه و الکیماکیه و الغزیه و البجناکیه و الطغزغزیه و... ( از نخبةالدهر دمشقی ص 263 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس