بجلد رفتن

لغت نامه دهخدا

بجلد رفتن. [ ب ِ ج ِ رَ ت َ ] ( مص مرکب ، کنایه ) ( به جلد چیزی رفتن یاکسی رفتن ) در پوست کسی یا چیزی شدن. متشکل به شکل او شدن. ( آنندراج ). در جامه کسی درآمدن :
هرجا حدیث طره جانانه می رود
موج هوا به جلد پریخانه می رود.
تأثیر.
- شیطان بجلد کسی رفتن ؛ ناسازگاری و بدخلقی آغاز کردن آن کس.

فرهنگ فارسی

در پوست کسی یا چیزی شدن متشکل به شکل .

پیشنهاد کاربران

بپرس