بجع

لغت نامه دهخدا

بجع. [ ب َ ] ( ع مص ) بریدن چیزی را به شمشیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

بجع. [ ب َ ج َ ] ( ع اِ ) مرغ ماهی خوار. پلیکان . مرغ سقا. ( دزی ج 1 ). اینکه برخی پرنده شناسان آنرا مرادف قو دانسته اند اشتباه است. ( از نشوء اللغة ص 78 ). پرنده معروفی است و یکی آن بجعة است. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس