بجبار

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
جبر (۱۰ بار)

اصلاح شی‏ء به نوعی از قهر. بستن ضد شکستن. راغب گوید: «اَصْلُ الْجَبْرِ اِصْلاحُ الشَّی‏ءِ بضْریِ مِنَ الْقَهْرِ» در صحاح هست: «الجبر: اَنْ تغنی الرجل او تصلح عظمه من کسر» غنی کردن شخص، اصلاح حال اوست در قاموس آمده: «الجبر خلاف الکسر» در مفردات گفته: جبر گاهی فقط در اصلاح به کار می‏رود مثل قول علی رضی اللّه عنه: یا جابِرُ کُلِّ کِسیرٍ وَ یا مُسَهّرلَ مُسَهِّلَ کُلِّ عَسیرٍ (ای اصلاح گر هر شکسته و ای آسان کننده هر کار دشوار)... و گاهی فقط در قهر استعمال می‏شود نحو «لا جَبْرَ وَ لا تَفْویضز» (اعمال بشر نه قهر مطلق است و نه واگذاری مطلق)... اجبار در اصل، آن است که کسی را بر اجبار کسی مجبور کنند ولی در عرف به اجبار مجرد گفته می‏شود گویند: فلانی را بر فلان کار اجبار کردم. جبّار در انسان به کسی گویند که نقص خود را با ادعاء برتری و دروغین اصلاح و جبران می‏کند و این در انسان فقط به طور ذمّ گفته می‏شود... و به کسیکه بر دیگری قهر می‏کند جبّار گویند مثل و روی تصوّر قهر یا بلندی بر اقران، گفته‏اند: نخلة جبّاره و ناقة جبّارة و اینکه درباره خداوند می‏گوئیم: «جَبّارٌ مُتَکَبِّرٌ» گفته‏اند از جبرت الفقیر است زیرا خدا به واسطه نعمتها حال مردم را اصلاح می‏کند و گفته‏اند از اجبار است زیرا خدا مردم را بر آنچه که اراده کرده مقهور می‏کند. (مفردات باخنصار). ناگفنه نماند معنی جامع جبر، همان اصلاح توأم به نوعی از قهر است و آن، چنانکه صحاح و اقرب الموارد تصریح می‏کند متعدی و لازم هر دو آمده است (اصلاح کردن و اصلاح شدن) و در شعر عجّاج که گوید: «قَدْ جَبَرَ الدّینَ الْاِلهُ فَجَبَر وَ عَوَّرَ الرَّحْمنُ مَنْ وَلیُّ الْعِوَرْ» گفته‏اند «جبر» در اول متعدی و بعد لازم آمده است و نیز ناگفته نماند: همه متفق القول‏اند در اینکه جبّار در انسان صفت ذمّ و در خدا صفت مدح و از سماء حسنی است . علی هذا کلمه جبّار اگر در انسان به کار رود معنایش ظالم و تحمیل کننده اراده خود بر دیگری بنا حق: می‏باشد ولی جبّار در خدا به معنی مصلح است، مصلحی که بر تواناست و یا به معنی مقتدری است که مشیّت او در عالم جاریست و در او ظلم نیست و یا به معنی بسیار ترمیم و جبران کننده است . 1- پیامبران خدا را نافرمانی کردند و از دستور هر ستمگر لجوج پیروی نمودند. . طبرسی فرموده ابو عمر و ابن ذکوان وقتی به «قلب» را با تنوین خوانده‏اند و دیگران به کسر و اضافه به «متکبّر». باید دانست در صورت اوّل معنی آیه می‏شود خدا بر هر قلبی که خود پسند و ستمگر است مهر می‏زند. اگر گوئیم قلب متکبّر و جبّار است علتش آنست که تکبّر و ظلم از آن سرچشمه می‏گیرد. در صورت دوم باید گفت: خدا بر تمام قلبیکه متکبّر و جبّار است مهر بر تمام قلب احاطه می‏کند هلی هذا عموم قلوب از فحوای آیه به دست می‏آید و گرنه «کلّ» راجع به تمام و همه قلب است نه همه قلوب. بعضی‏ها به معنی آیه چندان توجّه نکرده‏اند و بعضی‏ها گفته‏اند در آیه هستی و تقدیر آن چنین است «یَطْبَعُ اللّهُ علی کُلِّ قَلْبِ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ...» ولی در تفسیر جلالین مثل نگارنده گفته است. و این آیه مثل آیه «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ» «وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ...» است پیداست که قساوت و عمی احاطه بر تمام قلب دارد (واللّه العالم). 2- در این آیه هشت تا از اسماء حسنی ذکر شده: پادشاه (مدبّر و مدیر) پاک، سلام، ایمنی دهنده، امین (یارقیب) ،توانا، مصلح، بزرگ. چنانکه گفته شد جبّار به معنی مصلح و ترمیم کننده و یا به معنی مقتدر است . 3- راجع به این آیه به «بطش» رجوع شود. ناگفته نماند از آیات قرآن به دست می‏آید که عمّاق والدین جبّار و ستمگر است نظیر آیه ، این سوره است .

پیشنهاد کاربران

بپرس