بجانی
لغت نامه دهخدا
بجانی. [ ب َج ْ جا ] ( اِخ ) ابوالفضل مسعودبن علی از رواة بود. ( از معجم البلدان ).
بجانی. [ ب َج ْ جا ] ( اِخ )ابوالحسن علی بن معاذ مردی فصیح و شاعر و نسابه و ازرواة بود ( حوالی 307 هَ. ق. ) ( از معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید