بجاله

لغت نامه دهخدا

( بجالة ) بجالة. [ ب َ ل َ ] ( ع مص ) معظم و مکرم گردیدن. ( منتهی الارب ). بجول. ( منتهی الارب ). مکرم گردیدن. معظم گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). گرامی شدن. و رجوع به بجول شود.

بجالة. [ ب َ ل َ ] ( ع اِ ) زن با عظمت و جمال که او را تعظیم کنند. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
- بنوبجالة ؛ بطنی است از عرب. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس