[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
ثمن (۱۹ بار)
(به فتح اول و دوم) قیمت. راغب گوید، آن چیزی است که فروشنده از خریدار میگیرید در مقابل بیع اعمّ از آنکه نقد باشد یا جنس، و هر آنچه در مقابل چیزی به دست آید ثمن اوست . او را به قیمت ناقص درمهای شمرده شده فروختند جز این آیه در ده محل از قرآن کلمه «ثمناً» آمده و همه درباره عوض کردن آیات خدا و یا پیمان خدا به قیمتی مثل مقام و پول و استراحت است. مثل و در نه محل از محلهای دهگانه «قلیلا» صفت «ثمناً» آمده است و در تمام موارد «شری» و «اشتری» به کار رفته است. ثنی: در مجمع البیان ذیل آیه 5 از سوره هود میگوید: ثنی در اصل به معنی عطف است، به عدد دو از آن جهت اثنان گویند که یکی بر دیگری عطف است و رویهم حساب میشوند. به درود ثنا گویند زیرا که در مدح صفات نیک به یکدیگر عطف میشود، استثناء نیز از آنست زیرا که مستثنی بر مستثنی منه عطف میشود و رئیهم حساب میگردند. 1- بدان آنها سینه هایشان را بر میگردانند تا خود را از قرآن و شنیدن آن مخفی بدارند، گوئی سینههایشان را به هم میپیچند و تا میکنند تا قرآن را نشنوند. 2- این آیه در داستان صاحبان آن باغ است که میخواستند محصول را جمع کنند و چیزی به فقرا ندهند مراد از «لا یستثنون» چنانکه ارباب تفسیر گفتهاند انشاءاللّه گفتن و کار منوط به اراده خدا کردن است یعنی: قسم خوردند که حتماً محصول را بچینند و استثنا نمیکردند و نمیگفتند: اگر خدا بخواهد. و این برای آنست که ترتیب علل و اسباب کارها از عهده بشر خارج است و اراده بشر است باید اوّل خدا بخواهد بعد بشر لذا خدا به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده . بیضاوی احتمال میدهد معنی «لا یستثنون» آن باشد که حق فقرا را خارج نمیکردند. 3- «ثانی» حال است از ضمیر مفعول «اخرجه» یعنی آنگاه که کفّار او را بیرون کردند در حالیکه دوّم دو نفر بود و شخص ثالثی با آن دو نبود . 4- «ثانی عطفه» حال است از فاعل «یجادل» و عطف به کسر اوّل به معنی جانب و طرف است که شخص در موقع اعراض روی خود را به آن طرف بر میگرداند گوئی اعراض کننده روی خود را بر جانب خود میگذارد به هر حال، این ترکیب کنایه از تکبّر و اعراض است یعنی بعضی از مردم درباره خدا مجادله میکند بی انکه دانشی داشته باشد... در حالی مجادله میکند که متکبر و خود خواه است و میخواهد دیگران را از راه خدا گمراه کند . 5- «مثنی» چنانکه در ثلاث گذشت به معنای دو دو است . 6- ما به تو هفت آیه که بر هم عطف شونده است، و قرآن عظیم را دادیم. مراد از سبع مثانی سوره حمد است چنانکه در روایات نبوی و ائمه علیه السلام آمده است و اینکه بعضی هفت سوره بزرگ یا حامیمهای هفت گانه و یا هفت صحبفه از صحف انبیاء گفتهاند، قابل اعتنا نیست و از کتاب و سنّت دلیلی ندارد. در تهذیب از محمد بن مسلم روایت کرده که گوید: از امام صادق علیه السلام از سبع مثانی و قرآن عظیم پرسیدم که آیا آن فاتحة الکتاب است؟ فرمود: آری گفتم: بسم اللّه الرحمن الرحیم نیز از آن هفت است؟ فرمود: آری افضل آنهاست. درباره «مثانی» باید معنای اوّلی آن را در نظر بیاوریم که همان عطف است ظاهر آنست که مثانی جمع مَثْنیه اسم مفعول ازثنی است یعنی عطف شوندهها. چون آیات سوره حمد یکدیگر را توضیح و روشن میکنند لذا به یکدیگر عطف میشوند و به یکدیگر میل میکنند. در آیه دیگر همه قرآن مثانی خوانده شده این از آن جهت است که تمام آیات قرآن به یکدیگر میل میکنند و یکدیگر را توضیح و بیان مینمایند و شبیه همدیگراند «کتابا متشابها». در کلام حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم در صفت قرآن آمده که: بعضی بعض دیگر را تصدیق میکند، و از علی علیه السلام نقل است که «بعضی بر بعضی ناطق و بعضی بر بعضی شاهد است» یا اینکه آن جمع مثنی به معنی تکریر و اعاده از آیات بعضی دیگر را بیان و روشن میکنند. (استفاده از المیزان). چون بیان المیزان در این باره کافی بود به آن اکتفا گردید. به هر حال معنی مثانی در هر دو آیه آنست که آیات به یکدیگر عطف میشوند و همدیگر را روشن میکنند و میان آنها التیام و ارتباط و انعطاف وجود دارد. و ظاهر آنست که «مِن» در «مِنَ الْمَثانی» به معنای تبعیض است و در این صورت «مثانی» به معنی تمام قرآن است و آیه میگوید: ما از مثانی، هفت آیه به تو دادیم ولی در این صورت عطف «والقرآن تاعظیم» بر «سبعاًمن المثانی» چندان دلچسب نیست. احتمال قوی آن است که «من» از برای بیان باشد یعنی ما به تو، سبع مثانی و قرآن عظیم را دادیم. مقابل افتادن سَبع مثانی با قرآن با آنکه خود از قرآن است اهمیّت سوره حمد را به خوبی روشن میکند و شاید از برای آنست که سوره حمد، شامل مجموع فشرده همه معانی قرآن است و لذاست که نماز بدون حمد نداریم و نماز میّت نماز نیست بلکه دعاست «لا صَلوةَ الّا بِفاتِحَةِ الْکِتابِ».
ب (۲۶۴۹ بار)
ثمن (۱۹ بار)
(به فتح اول و دوم) قیمت. راغب گوید، آن چیزی است که فروشنده از خریدار میگیرید در مقابل بیع اعمّ از آنکه نقد باشد یا جنس، و هر آنچه در مقابل چیزی به دست آید ثمن اوست . او را به قیمت ناقص درمهای شمرده شده فروختند جز این آیه در ده محل از قرآن کلمه «ثمناً» آمده و همه درباره عوض کردن آیات خدا و یا پیمان خدا به قیمتی مثل مقام و پول و استراحت است. مثل و در نه محل از محلهای دهگانه «قلیلا» صفت «ثمناً» آمده است و در تمام موارد «شری» و «اشتری» به کار رفته است. ثنی: در مجمع البیان ذیل آیه 5 از سوره هود میگوید: ثنی در اصل به معنی عطف است، به عدد دو از آن جهت اثنان گویند که یکی بر دیگری عطف است و رویهم حساب میشوند. به درود ثنا گویند زیرا که در مدح صفات نیک به یکدیگر عطف میشود، استثناء نیز از آنست زیرا که مستثنی بر مستثنی منه عطف میشود و رئیهم حساب میگردند. 1- بدان آنها سینه هایشان را بر میگردانند تا خود را از قرآن و شنیدن آن مخفی بدارند، گوئی سینههایشان را به هم میپیچند و تا میکنند تا قرآن را نشنوند. 2- این آیه در داستان صاحبان آن باغ است که میخواستند محصول را جمع کنند و چیزی به فقرا ندهند مراد از «لا یستثنون» چنانکه ارباب تفسیر گفتهاند انشاءاللّه گفتن و کار منوط به اراده خدا کردن است یعنی: قسم خوردند که حتماً محصول را بچینند و استثنا نمیکردند و نمیگفتند: اگر خدا بخواهد. و این برای آنست که ترتیب علل و اسباب کارها از عهده بشر خارج است و اراده بشر است باید اوّل خدا بخواهد بعد بشر لذا خدا به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده . بیضاوی احتمال میدهد معنی «لا یستثنون» آن باشد که حق فقرا را خارج نمیکردند. 3- «ثانی» حال است از ضمیر مفعول «اخرجه» یعنی آنگاه که کفّار او را بیرون کردند در حالیکه دوّم دو نفر بود و شخص ثالثی با آن دو نبود . 4- «ثانی عطفه» حال است از فاعل «یجادل» و عطف به کسر اوّل به معنی جانب و طرف است که شخص در موقع اعراض روی خود را به آن طرف بر میگرداند گوئی اعراض کننده روی خود را بر جانب خود میگذارد به هر حال، این ترکیب کنایه از تکبّر و اعراض است یعنی بعضی از مردم درباره خدا مجادله میکند بی انکه دانشی داشته باشد... در حالی مجادله میکند که متکبر و خود خواه است و میخواهد دیگران را از راه خدا گمراه کند . 5- «مثنی» چنانکه در ثلاث گذشت به معنای دو دو است . 6- ما به تو هفت آیه که بر هم عطف شونده است، و قرآن عظیم را دادیم. مراد از سبع مثانی سوره حمد است چنانکه در روایات نبوی و ائمه علیه السلام آمده است و اینکه بعضی هفت سوره بزرگ یا حامیمهای هفت گانه و یا هفت صحبفه از صحف انبیاء گفتهاند، قابل اعتنا نیست و از کتاب و سنّت دلیلی ندارد. در تهذیب از محمد بن مسلم روایت کرده که گوید: از امام صادق علیه السلام از سبع مثانی و قرآن عظیم پرسیدم که آیا آن فاتحة الکتاب است؟ فرمود: آری گفتم: بسم اللّه الرحمن الرحیم نیز از آن هفت است؟ فرمود: آری افضل آنهاست. درباره «مثانی» باید معنای اوّلی آن را در نظر بیاوریم که همان عطف است ظاهر آنست که مثانی جمع مَثْنیه اسم مفعول ازثنی است یعنی عطف شوندهها. چون آیات سوره حمد یکدیگر را توضیح و روشن میکنند لذا به یکدیگر عطف میشوند و به یکدیگر میل میکنند. در آیه دیگر همه قرآن مثانی خوانده شده این از آن جهت است که تمام آیات قرآن به یکدیگر میل میکنند و یکدیگر را توضیح و بیان مینمایند و شبیه همدیگراند «کتابا متشابها». در کلام حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم در صفت قرآن آمده که: بعضی بعض دیگر را تصدیق میکند، و از علی علیه السلام نقل است که «بعضی بر بعضی ناطق و بعضی بر بعضی شاهد است» یا اینکه آن جمع مثنی به معنی تکریر و اعاده از آیات بعضی دیگر را بیان و روشن میکنند. (استفاده از المیزان). چون بیان المیزان در این باره کافی بود به آن اکتفا گردید. به هر حال معنی مثانی در هر دو آیه آنست که آیات به یکدیگر عطف میشوند و همدیگر را روشن میکنند و میان آنها التیام و ارتباط و انعطاف وجود دارد. و ظاهر آنست که «مِن» در «مِنَ الْمَثانی» به معنای تبعیض است و در این صورت «مثانی» به معنی تمام قرآن است و آیه میگوید: ما از مثانی، هفت آیه به تو دادیم ولی در این صورت عطف «والقرآن تاعظیم» بر «سبعاًمن المثانی» چندان دلچسب نیست. احتمال قوی آن است که «من» از برای بیان باشد یعنی ما به تو، سبع مثانی و قرآن عظیم را دادیم. مقابل افتادن سَبع مثانی با قرآن با آنکه خود از قرآن است اهمیّت سوره حمد را به خوبی روشن میکند و شاید از برای آنست که سوره حمد، شامل مجموع فشرده همه معانی قرآن است و لذاست که نماز بدون حمد نداریم و نماز میّت نماز نیست بلکه دعاست «لا صَلوةَ الّا بِفاتِحَةِ الْکِتابِ».
wikialkb: بِثَمَن