بتیله
لغت نامه دهخدا
بتیلة. [ ب َ ل َ ] ( اِخ ) آبی است نزدیک بتیل. ( آنندراج ). نام آبی نزدیک بتیل. ( ناظم الاطباء ). آبی است متعلق به بنی عمروبن ربیعةبن عبداﷲ. ( از معجم البلدان ).
بتیله. [ ب َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) فتیله. ( آنندراج ). فتیله شمع و یا چراغ. ( ناظم الاطباء ). صورتی است از فتیله. و رجوع به فتیله شود.
پیشنهاد کاربران
در اطراف کرمان، وقتی فردی، فرد دیگری را حول بدهد میگویند بتیله ش دادم.