بتوت. [ ب ُ ] ( ع مص ) لاغر شدن. مهزول شدن. ( از اقرب الموارد ): بت بتوتاً؛ لاغر گردید. ( ناظم الاطباء ). بتوت. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ بَت ، بمعنی طیلسان خز و مانند آن. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به بت شود. بتوة. [ ] ( اِخ ) نام شهری به هند. ( از رحله ابن بطوطه ).