بتازیانه گرم ک

لغت نامه دهخدا

بتازیانه گرم کردن. [ ب ِ ن َ / ن ِ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اسب را با زدن تازیانه به تند رفتن داشتن. || کنایه از به تندی و درشتی بر سر کار آوردن. مأخذش آنکه اسپ را ساعتی قبل از سواری یک میدان جولان دهند و به تازیانه گرم کنند تا در سواری حرونی نکندو در تاختن نفسش گرفته شود. ( آنندراج ) :
تا کی دهد عنان مرادم فلک به دست
حالا بتازیانه مرا گرم داشتست.
بابا فغانی.
آهم به تازیانه دگر گرم کرده است
تا در کدام معرکه سر میدهد مرا.
شاپور.

پیشنهاد کاربران