بتازگی

/betAzegi/

لغت نامه دهخدا

بتازگی. [ ب ِزِ ] ( ق مرکب ) در حال. از سر نو. ( آنندراج ). جدیداً. بطور جدید. بطور تازه. مستحدثاً. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جدیدا بطور جدید

مترادف ها

newly (قید)
اخیرا، بتازگی

lately (قید)
تازه، اخیرا، بتازگی

recently (قید)
تازه، بتازگی

فارسی به عربی

حدیثا , موخرا

پیشنهاد کاربران

of late
Birth rates have gone down of late.
بشاشت و گشاده رویی. �و یک روز بتازگی بادی در آتش هوس من دمید. � ( مرزبان نامه خلیل خطیب رهبر، صفحه 31، سطر ششم )
جدیدا
این اواخر
در این اواخر
اخیر، اخیرا، جدیدا

بپرس