مانع شدن، منع کردن، بتاخیر انداختن، پاگیرشدن، بازمانده کردن
تاخیر کردن، عقب انداختن، به تاخیر انداختن، به تاخیر افتادن، بتاخیر انداختن، معطل کردن، معوق گذاردن
دراز کردن، بتاخیر انداختن، طولانی کردن، طول دادن، امتداد دادن، امتداد یافتن، بطول انجامیدن، ممتد کردن
دراز کردن، بتاخیر انداختن، طولانی کردن، امتداد دادن، امتداد یافتن، بطول انجامیدن
تاخیر کردن، بتاخیر انداختن، از سر باز کردن، با زحمت به انجام رساندن