ای رخ رخشان جانان زیر آن زلف بتاب
لاله عنبرحجابی یا گل سنبل نقاب.
عنصری.
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری چون ناز کشم باری زان زلف بتاب اولی.
حافظ.
بتاب. [ ] ( اِ ) ماده ای است از آهک و سنگ و گل که در زیر بنیان عمارات و کف خزینه حمام و امثال آن با آب مخلوط کرده ریزند. در شیرازلفظ مذکور را مخفف کرده بتو گویند. ( فرهنگ نظام ).
بتاب. [ ب َ ] ( اِ ) بتا. بهطه. و آن طعامی است که از برنج و روغن سازند. ( صحاح الفرس ). و رجوع به بتا شود.