بت شکستن. [ ب ُ ش ِ ک َت َ ] ( مص مرکب ) کسرالاصنام. شکستن بتها : دگر به روی کسم دیده بر نمی باشدخلیل من همه بتهای آزری بشکست.حافظ. || مجازاً، خود رااز قیدی یا امری تعبدی رها کردن : بت شکن امروز، مشو بت پرست.نظامی.