بایه

لغت نامه دهخدا

بایه.[ ی َ / ی ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین. در 24 هزارگزی شمال غربی مرکز بخش ، سکنه آن 200 تن ، آب آن از قنات ، محصول آن غلات ، چغندرقند و انگور است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

بایه. [ی َ ] ( معرب ، اِ ) پایه. پشتیبان. ( از دزی ج 1 ص 49 ). معرب پایه. || مقام. و رجوع به پایه شود.

فرهنگ فارسی

گویش مازنی

/baayye/ ظرف آب

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] بآیه. ریشه کلمه:
اوی (۴۱۸ بار)
ائی (۳۸۲ بار)
ایی (۶۲۸ بار)
ب (۲۶۴۹ بار)

دانشنامه عمومی

بایه شهری در شهرستان سولنزو در استان بانوا در بورکینافاسوی غربی است و جمعیت آن ۵, ۴۷۸ نفر است.
عکس بایه

بایه (کردستان). بایه روستایی در دهستان ییلاق شمالی از توابع بخش مرکزی شهرستان دهگلان در استان کردستان ایران است بایه ۵۱ نفر جمعیت دارد
عکس بایه (کردستان)

بایه (کمون). بایه ( به فرانسوی: Bayet ) یک کمون در فرانسه است که در آلیه واقع شده است. [ ۱] بایه ۲۲٫۵۸ کیلومتر مربع مساحت دارد و ۲۳۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس بایه (کمون)عکس بایه (کمون)عکس بایه (کمون)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بایه در زبان کهن لکی به معنای قابلمه میباشد.
به چم کاسه کوچک یا پیاله هست در زبان تبری

بپرس