بایقوش

لغت نامه دهخدا

بایقوش. ( ترکی ، اِ ) جغد. بیقوچ. بیقوش. بوم. بوف.

فرهنگ معین

( اِ. ) بوم ، جغد.

فرهنگ عمید

= جغد

جدول کلمات

جغد, بوم, بوف

پیشنهاد کاربران

جغد
مثل بیقوش ماندن. . . بودن. . . کنایه از ساکت و ارام بدون همدم و هم صحبت بودن است. . .
قوش در تورکی به معنای پرنده هست
بایقوش که بیغوش و بیقوش و بایغوش هم نوشته میشه یعنی جغد در ترکی
پنجه لی ( کسی که دارای پنجه های بزرگی است. نوشتن پنجعلی اشتباه است ) حروف ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) مخصوص عربی است. کلمات تورکی را با این حروف نوشته اند. و به کلمات تورکی هویت عربی داده اند. مثلا شیره لی خورما
...
[مشاهده متن کامل]
( خرمای شیر علی ) ، گنجه لی ( گنجعلی ) ، غمزه لی ( غمزعلی ) . . . . . . . . . . . . . نستعلیق ( نسته لیق ) لیق مخصوص زبان تورکی است ( در فارسی غین وقاف نیست ) . قیشلیق، یایلیق، قوناقلیق، چوخلیق و آز لیق. . . . نسته بر وزن خسته، پسته، جسته، اوسته ( اوستی وار=استوار، اوست آد=استاد ) ، چسته ( نغمه و آهنگ ) ، بسته ( بویی بسته، بستنی ) ، شسته ( شست وشوی فارسی از شسته ی تورکی گرفته شده است. و شست پا و شستینن دانیش ) ) ، دسته، رسته، مسته ( مست ) ، کسته ( کس دانه=بلوط ( بلوت ) ، از فعل کسماق ) هسته، همه ی اینها تورکی است. . . و نسته لیق تورکی است.

ابرام ( اب رام ) کلماتی که رام دارنند. تورکی هستند. مثل رام شیر. رام هرمز. رامسر. رامبد. رامتین. رامین. رام. آرام. بایرام. پارام. پارام پارچا. شهرام. مهرام. بهرام. آیرام ( آیراملو ) رامیان. . . .
بایقوش ( بای قوش ) بای=بیگ و هر کلمه ایی بای دارد. تورکی است. مثل حسینی بای ( بیگ ) . بایراق ( بیرق. علم. پرچم ) بایداق ( لیوان ) بایرام ( بیرام. بیرامی ) . بایران ( بیران. بیرانوند ) . بیلان ( بی لان.
...
[مشاهده متن کامل]
و هر کلمه ایی آخرش لان باشد. تورکی است. مثل ساوآلان. سهلان. ایلان. اسلان ) بای بوردی. بای بورا. قوش. و هر کلمه ایی قوش داشته باشد. تورکی است. مثل قوقوش ( پرنده ی قو. گوگوش غلط است ) . بایقوش. جانقوش. خرقوش ( پرنده ی بزرگ. غلط مصطلح خرگوش ( حیوانی که گوشهای بزرگی دارد ) ) . بزقوش ( پرنده ی خاکستری ) . دوه قوشی ( شترمرغ ) . چاتلانقوش. سوقوشی ( کسی که زیاد به استخر. و حمام می رود. سوقوشی گفته می شود )

بپرس