بایستنی. [ ی ِ ت َ ] ( ص لیاقت )چیز لازم. آنچه مورد حاجت است. لازم. واجب. ( ناظم الاطباء ). مورد نیاز. مورد احتیاج. شایستنی : ز بایستنی هرچه در گنج بود ز دینار و ز گوهر نابسود.
فردوسی.
بگفتند کز ما تو داناتری به بایستنی ها تواناتری.
فردوسی.
فرهنگ عمید
واجب، لازم: بگفتند کز ما تو داناتری / به بایستنی ها تواناتری (فردوسی۲: ۱۹۶ ).
پیشنهاد کاربران
A must - have/must - see/must - read etc = informal. something that is so good, exciting, or interesting that you think people should have it, see it etc a must - read novel