بایر

/bAyer/

مترادف بایر: کویر، لم یزرع، موات، نامزروع، هامون، خراب، نامسکون، ویران، ویرانه

متضاد بایر: آباد، دایر، معمور

برابر پارسی: ناکشته، زمین کشت نشده

معنی انگلیسی:
unutilized, uncultivated, arid, barren, gaunt, infertile, stark, undeveloped, waste, wild

لغت نامه دهخدا

بایر. [ ی ِ ] ( ع ، ص ) زمین خراب نامزروع. ( از منتهی الارب ). بائرة یا بائر.مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع. غیر مزروع. نامزروع و تأنیث آن بائرة است. ( آنندراج ). زمین خراب. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). ویران. بی بنا. بی زرع و کشت. خاک مرده. ناآباد. غیر ذی زرع. زمین ناکشته که به زرع و درختکاری آباد نشده باشد. ج ، بور. ( از اقرب الموارد ). زمین ویران : طاهر نصرآبادی در احوال میرزا ابوالحسن نواده میرابولمعالی نوشته که میرابوالمعالی در خدمت شاه عباس ماضی کمال اعتبار داشت ،رقمی به او عنایت کرده بود که هر زمین بایری که در آن ولایت باشد آبادان کند جهت خود، چنانچه شصت ودو تومان از مال او به سیورغال مقرر بوده. ( از آنندراج ).
لگد کنند و چرند آنچه گندم و سبزه است
چنانکه دایر و بایر شود همه یکسان.
ظهیرالدوله صفا.
|| هلاک شده. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ).
- رجل حائر و بائر ؛ مرد سرگشته و خودرأی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرد گمراه سرگشته که به هیچ چیز توجه نکند و از راه راست پیروی نکند و مطیع راهنمایی نشود. و کلمه بائر اتباع حائر است. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بایر، ویران، خراب ، فاسد، زمینی که در، آن زراعت نکنند، مقابل دائر، بائر
( اسم صفت ) خراب لم یزرع ( زمین ) مقابل دایر .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . بائر ] (ص . ) خراب ، لم یزرع .

فرهنگ عمید

۱. ویران، خراب.
۲. فاسد.
۳. زمینی که در آن زراعت نکنند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بایر زمین خراب و غیر آباد را گویند.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۳.
...

دانشنامه عمومی

بایر (دهانه). بایر یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۲۳ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
عکس بایر (دهانه)عکس بایر (دهانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

--Aeen (بحث) ‏۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)بایِر
شرکت آلمانی تولید کنندۀ محصولات شیمیایی، سازندۀ آسپیرین، لاستیک مصنوعی، حشره کش و محصولات دیگر. بایر در ۱۸۶۳ در شهر بارمن(ووپرتالکنونی) بنیان گذارده شد، ولی از ۱۸۹۶ مقرّ آن ویسدورف (لورکوزنکنونی) بود. این شرکت، با تولید آسپیرین که کاشف آن فلیکس هافمن بود و با به بازار آوردن لاستیک مصنوعی در ۱۹۱۰ شهرت بسیار پیدا کرد. بعد از جنگ جهانی دوم، دولت ایالات متحد کلّ دارایی های بایر در امریکا ازجمله نام های «بایر» و «آسپیرین» را مصادره کرد و به مزایده گذاشت. آلمانی ها سرانجام در ۱۹۹۴ با بازخرید شرکت از اسمیت کلاین بیچم کنترل شرکت را به دست آوردند. در دوران نازی ها، بایر کنترل شرکت های شیمیایی سرزمین های اشغالی آلمان را در دست گرفت و با بهره گیری از کارگران اسیر و برده، به تولید گاز زیکلون ـ بدست زد که توسط نازی ها به کار گرفته شد. در ۱۹۴۷، تعدادی از مدیران و کارکنان به جرم ارتکاب جنایات جنگی محکوم شدند؛ درنتیجه، بایر تا ۱۹۵۲ در کنترل نیروهای اشغال گر متفقین باقی ماند. بایر در همین سال با نام فاربن فابریکن بایردوباره شروع به کار کرد و نام جدید را از ۱۹۷۲ به کار گرفت. این شرکت، در حال حاضر شعبات و واحدهایی در بسیاری کشورها ایجاد کرده است. شرکت آگفا ـ گورتاز شعبات بایر، تولید کنندۀ فیلم های رنگی و مونوکروم است.

جدول کلمات

ویران, فساد, خراب, زمینی که در آن زراعت نکنند

مترادف ها

sterile (صفت)
عقیم، بایر، نازا، سترون، بی بار، بی حصل

arid (صفت)
خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه

incult (صفت)
ناهنجار، بایر، زمخت، کشت نشده، نتراشیده

فارسی به عربی

قاحل , معقم

پیشنهاد کاربران

بایر ؛ منشعب از کلمه ی بیر و بار به معنی زمین بی بار
کلماتی مثل لم یزرع و خشک و بی حاصل و. . . تعاریف موازی و غیرانطباقی برای کلمه ی بایر می باشند.
کلمه ی بیر که در زبان ترکی به عنوان عدد یک و شروع شمارش اعداد استفاده می شود از جهت کم بارترین عدد کامل در شمارش اعداد استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

در قانون مُصَوِّت ها در مورد کلمه ی بار که حرف آ در میان ساختمان کلمه ی بار باعث ایجاد زیاد بودن و تعالی، در مفهوم کلمه می شد حرف مصوت ( ی ) با جانمایی در میان دو حرف ( ب ر ) کلمه ی بیر به معنی کم بار قابل مشاهده می شود. مثل کلمه ی زیک و زاک یا قیل و قال و. . .
باریک ؛ در این کلیدواژه حرف ک نماد تصغیر در مفهوم این کلمه به معنی کم بار می باشد.
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمات هم خانواده با کلمه ی بار و بال در متن زیر تبیین شده است ؛
بارنیا ، بارنی ، بارنین ، بِرنی ؛ بسیار پُربار و بار دهنده ، نیرو رسان ، انرژی دهنده
مفهوم بار دادن و باررسانی در عالم هستی منتج به بَرآمدن و بَرآمده شدن و بارآمدن و بارتر شدن به معنی برتر شدن و پُربارتر شدن و بروز کردن می شود.
باری تعالی ؛ دارای بار و برتری و بار دهنده ی برتر و متعالی
باری ؛ دارای بار
در صنعت به الکترودهای جوشکاری باری و به میله گردها Round bar گفته می شود.
burner ؛
در زبان انگلیسی با ترجمه ی فارسی کلمه ی بِرنِر با نگارش و صورتگری حروف به صورت burner به معنی مشعل رایج و برگردان شده است.
تعریف مشعل برای کلمه ی برنر یک تعریف موازی و غیرانطباقی با مصدر کلمه ی برنر می باشد.
اگر بخواهیم یک تعریف انطباقی بر مبنای مصدر و بن واژه برای کلمه ی بِرنِر داشته باشیم کلمات ( باردهنده ، باررسان ، انرژی دهنده و نیرو رسان ) قابل ارایه می باشد.
مفهوم کلمه ی بِرنِر مرتبط با کلمات هم خانواده در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
این کلمه با ریشه ی بار در کلماتی مثل ؛
( ابر ، باران ، عبور ، باری تعالی ، بِرنِر ، باراد ، پُربار تر ، بارتر ، برتر ، باریک به مفهوم کم بار ، باروت ، باربد و. . . )
قابل مشاهده است.
اصطلاح برنده شدن و بِرَند در اجناس و کالاهای تبلیغاتی نیز منشعب از کلمه ی برتری با ریخت قبل تر آن بارنده و بارانده به معنی دارای برتری و پرباری و پُربار بودن می باشد.
برادر ؛ براتر ، باراتر ، برتر ، دارای برتری ، باردهنده و ایجاد کننده ی برتری
بریتانیا ؛ سرزمین برتر و دارای برتری
وَبال ؛ اصطلاح وَبال شدن در زمانی دارای کاربرد می شود که بار کسی بر روی دوش کس دیگری نهاده شود.
وبال شدن یعنی وبار شدن به معنی بارگذاری دارای معنا و مفهوم می باشد.
حرف ( ل ) و ( ر ) در قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در قانون قلب ها قابل تبدیل به همدیگر می باشند.
بالشت ؛ بار شده ، دارای بار
بالین و بالشت ؛
اگر از زاویه ی قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا از ابزارهای کلامی واقع شده در دهان به حرف ( ر ) در کلمه ی بار نگاه کنیم حرف ( ر ل ) قابل تبدیل به همدیگر می باشند.
یعنی عینیت و انطباق مفهوم کلمه ی بار در عالم هستی باعث بَرآمدن و بارآمدن و بالا آمدن می شود. به عنوان مثال کلمه ی بالشت که به عنوان یک بالین ، کیسه پارچه ی دارای بار می باشد باعث بالا آمدن سر انسان به عنوان بالین در زیر سر هنگام خوابیدن می باشد.
بالینی که با گذاشتن سر بر روی آن نه تنها سر انسان را به لحاظ فیزیکی بالا می آورد بلکه بال تفکرات انسان را نیز به پرواز در می آورد و بالا می برد.

بایر
معنی: خراب ، لم یزرع، کویر، هامون.
مترادف:
1 - اسم
2 - کویر، هامون، موات، نامزروع، لمیزرع،
3 - ویران، ویرانه، خراب، نامسکون
متضاد: آباد، دایر، معمور
اطلاعات بیشتر واژه
...
[مشاهده متن کامل]

ترکیب: ( صفت ) [عربی: بائر، مقابلِ دائر]مختصات: ( یِ ) [ ع . بائر ] ( ص . ) الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: bAyer
منبع: فرهنگ فارسی معین معادل
ابجد: 213
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسیarid |sterile , incult
ترکی: �orak
عربی: جاف
فرانسوی: d�nud�
آلمانی: unfruchtbar
اسپانیایی: est�ril
ایتالیایی: sterile
قاحل , غیر مشوق أو ممتع , مجدب , قاحلة
تشریح نگارش
کلمه "بایر" به معنای "خالی" یا "عاری از زندگی و نشاط" مرده است و به طور معمول در زبان فارسی به این شکل استفاده می شود.

برخی از قواعد نگارشی:
استفاده در جمله:
برای استفاده از کلمه "بایر" در جملات، باید توجه داشت که این کلمه معمولاً در توصیف مکان ها یا اشیاء به کار می رود.
به عنوان مثال: "این زمین بایر و غیرقابل استفاده است. "
قید زمان و مکان: در برخی مواقع، ممکن است لازم باشد قیدهایی مانند زمان و مکان را به جمله اضافه کنید تا مفهوم واضح تر شود.
مثال: "در تابستان، باغ بایر به خاطر گرما و کم آبی به این حالت درآمده است. "
توجه به علائم نگارشی: در پایان جملات، باید از علائم نگارشی صحیح ( نقطه، ویرگول و . . . ) استفاده کنید.
مثال: "بیابان ها معمولاً بایر هستند; زندگی در آنجا دشوار است. "
معانی مرتبط: واژه "بایر" ممکن است معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد. بنابراین، در استفاده از آن، باید به بستر معنایی دقت کرد.
مثال، "بایر" در یک متن ادبی ممکن است به شکل عمیق تر و با بار معنایی بیشتری به کار رود.
با رعایت این نکات، می توانید از کلمه "بایر" به گونه ای صحیح و مؤثر استفاده کنید.
مثال :
چشم های بایر او نشان دهندهٔ خستگی اش بود.
بایر بودن هوا در این روزهای پاییزی حس خاصی را به من القا می کند.
صدای بایر برخورد باران با پنجره آرامش بخش است.
او همیشه در جمع های دوستانه با یک نگاه بایر به اطراف می نگرد.

زمین خشک
dead
بایر . زمینی گرد و مسطح مثل شیشه گرد شاید اشاره قرآن از کروی نبودن زمین به زمانی برگرده که زمین به شدید ترین وجهه ممکن کوبیده بشه و به تلی از خاک پخش شده در فضا تبدیل بشه بایر و بی گیاه
�ayir, bayir, kevir ( kəvə yer )
به ترتیب زمین حاصل خیز و چراگاه، زمین دامنه کوه و نسبتا سراشیبی و بیرون خانه، زمین بی حاصل و کَوَ
�ayır
ad
1.
�zerinde g�r ot biten, hayvan otlatılan ya da otu bi�ilerek hayvanlara yedirilen, genellikle d�z ve nemli yer.
...
[مشاهده متن کامل]

2.
b�yle yerlerde kendiliğinden biten t�rl� otlar.
bayır
ad
tepe eteği benzeri az eğimli yer, k���k yokuş.
"Orhan dağ bayır gezmeyi sever"

در اصطلاح حقوقی بایر به معنی : زمینی که مالک داشته باشد ولی مالک آن از زمین استفاده ای نکرده و به آن توجه ای نکنه و باعث معطلی اون زمین بشه
معنی کلمه ( بایر و خراب ) در جدول کلمات ( غامر ) می باشد
لم یزرع
قبلا کشت و زرع میشوه اما الان نه !!!
بایر زمین ناهموار را گویند
خشک، بی بار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)