بایده
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
بایده یعنی کاسه یا پیاله. در شعر
آن یکی شیرست اندر با دیه - آن دگر شیرست اندر بایده.
آن یکی شیرست کادم می درد - آن دگر شیرست کادم می خورد.
دراین شعربایده به اشتباه بادیه نوشته می شود. بادیه یعنی صحرا
آن یکی شیرست اندر با دیه - آن دگر شیرست اندر بایده.
آن یکی شیرست کادم می درد - آن دگر شیرست کادم می خورد.
دراین شعربایده به اشتباه بادیه نوشته می شود. بادیه یعنی صحرا
بایده: ظرفی مسی ، معمولا برای دوشیدن شیر کار برد داشت .
( ( چن روز پیشم بایده ی خونه ما را بردن. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
ما در زبان ترکی بادیه را"بایدا" تلفظ می کنیم. "بایدا" ظرفی است از جنس مس که در موقع دوشیدن شیر استفاده می شود. و از کاسه بزرگتر است.
... [مشاهده متن کامل]
شهریار در حیدر بابا گفته:
بو طوله ده ساری اینک دوغاردی
ترجمه : در همین طویله ( که الان مخروبه شده یادم هست ) گاو زرد ما می زاید.
خانم ننم اینکلری ساغاردی
ترجمه : ( در همین طویله بود ) که خانم ننه ( مادر بزرگم ) گاو ها را یکی یکی می دوشید
آنا ایسی دام دیوار دان یاغاردی
ترجمه :عطر و بوی مادرم از در و دیوار این خانه می بارید. ( همه جای این خانه عطر و بوی مادرم را می داد )
من بزوی قوجاقلاردیم قاشماسین
ترجمه : من بچه بودم گوساله را در زمانی که مادرم داشت شیر می دوشید ، بغل می کردم تا نگهش دارم .
دیردی باخ بایدا دولوب داشماسین
مادرم به من هی تذکر می داد حواست به بایده باشد که شیرش لبریز نشود و نریزد .
در جای دیگر می گوید :
سوری قالخیب، دولائیدان آشاردی
بایدا لارین سوتی آشیب ـ داشاردی
ترجمه: یک دفعه می دیدی که گله از دامنه ی کوه به ( اوتراق ) سرازیر می شد. و موقع دوشیدن شیر در داخل بایدا ( بادیه ) شیر برکت پیدا می کرد و بادیه ها ( بایدا لار ) پر و لبریز از شیر گوسفندان می شدند.
حیدر بابا شهریار.
( ( چن روز پیشم بایده ی خونه ما را بردن. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
ما در زبان ترکی بادیه را"بایدا" تلفظ می کنیم. "بایدا" ظرفی است از جنس مس که در موقع دوشیدن شیر استفاده می شود. و از کاسه بزرگتر است.
... [مشاهده متن کامل]
شهریار در حیدر بابا گفته:
بو طوله ده ساری اینک دوغاردی
ترجمه : در همین طویله ( که الان مخروبه شده یادم هست ) گاو زرد ما می زاید.
خانم ننم اینکلری ساغاردی
ترجمه : ( در همین طویله بود ) که خانم ننه ( مادر بزرگم ) گاو ها را یکی یکی می دوشید
آنا ایسی دام دیوار دان یاغاردی
ترجمه :عطر و بوی مادرم از در و دیوار این خانه می بارید. ( همه جای این خانه عطر و بوی مادرم را می داد )
من بزوی قوجاقلاردیم قاشماسین
ترجمه : من بچه بودم گوساله را در زمانی که مادرم داشت شیر می دوشید ، بغل می کردم تا نگهش دارم .
دیردی باخ بایدا دولوب داشماسین
مادرم به من هی تذکر می داد حواست به بایده باشد که شیرش لبریز نشود و نریزد .
در جای دیگر می گوید :
سوری قالخیب، دولائیدان آشاردی
بایدا لارین سوتی آشیب ـ داشاردی
ترجمه: یک دفعه می دیدی که گله از دامنه ی کوه به ( اوتراق ) سرازیر می شد. و موقع دوشیدن شیر در داخل بایدا ( بادیه ) شیر برکت پیدا می کرد و بادیه ها ( بایدا لار ) پر و لبریز از شیر گوسفندان می شدند.
حیدر بابا شهریار.
بایدَه . کاسه . ظرفی دایره ای که چال باشد . ملایری پارسی باستان پهلوی