بای خاتون

لغت نامه دهخدا

بای خاتون. ( اِخ ) زرکلی می نویسد: وی دختر ابراهیم بن احمد،از مردم حلب و شافعی قادری بود. خطی نیکو داشت. زیباروی و نیکوکار و بافضل و از خاندان علم و ادب بود. منهاج نووی و قسمتی از احیاء علوم الدین را نزد پدر خواند، او در حلب درگذشت. ( اعلام ج 1 ص 138 ). صاحب اعلام النساء آرد: او منهاج نووی و احیاء علوم الدین غزالی را نزد عمش زین الدین بن عمربن شماع خواند و بسال 942 هَ. ق. در حلب درگذشت. ( از اعلام النساء ج 1 ص 109 ).

بای خاتون. ( اِخ ) از کنیزکان متوکل عباسی بود که فرزندی به نام عباس از او بدنیا آمد. ( از تاریخ الخلفاء ص 186 ).

بای خاتون. ( اِخ ) از محدثان بود و در حدود 775 هَ. ق. بدنیا آمد. پس از اکمال تحصیلات از طرف ابوالعباس بن العز و ناصرالدین بن داودبن حمزه وجمعی دیگر اجازه حدیث یافت. در شام نزدیک دارالطعم مسکن داشت و سپس به قاهره رفت و در جمادی الثانیه سال 864 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام النساء ج 1 ص 109 ).

فرهنگ فارسی

از محدثان بوده است

پیشنهاد کاربران

بپرس