باگوهر. [گ َ / گُو هََ ] ( ص مرکب ) ( از: با + گوهر ) باگهر. گوهری. نجیب. اصیل. شریف. نیک نژاد. نژاده : به لشکر یکی مرد بد شهره نام خردمند و با گوهر و نام و کام.فردوسی.ببخشید اگر شان بسی بد گناه که با گوهر و دادگر بود شاه.فردوسی.و رجوع به باگهر و گوهر شود.