باکیده

لغت نامه دهخدا

باکیده. [ دَ / دِ ] ( اِ ) باکند. یاقوت. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). یاقوت سرخ. ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 192 ). محرف یاکند است. رجوع به یاکند شود. || حریر تنک باف و ریزه باف. ( از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192 ). حریر منقش. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

یاقوت یاقوت سرخ

پیشنهاد کاربران

بپرس