باوری
لغت نامه دهخدا
- بدباوری ، دیرباوری ، زودباوری ، خوش باوری ؛ در معانی بدباور بودن. دیرباور بودن. زودباور بودن. خوش باور بودن و غیره.
باوری. [ وَ ] ( اِخ ) حسین بن یوحن بن ابونةبن نعمان باوری. مدتها در اصفهان بود و از گروهی مردم دانشمند کسب دانش کرد و در اصفهان در ماه ربیعالاول سال 587 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد.
برای نمونه:
تِئیسم=خداباوری
تِئیست=خداباور
آتِئیسم=خدانباوری
آتِئیست=خداناباور
بِدرود!
برای نمونه:
تِئیسم=خداباوری
تِئیست=خداباور
آتِئیسم=خدانباوری
آتِئیست=خداناباور
بِدرود!
طایفه ی صالح باوری طایفه ای ازایل بختیاری است واین طایفه دارای دوتیره است به نام :1تیره ی صالح باوری2تیره بره بیچاست