باور کردنی

/bAvarkardani/

مترادف باور کردنی: پذیرفتنی، قبول کردنی، قابل قبول، قابل پذیرش

متضاد باور کردنی: باورنکردنی

معنی انگلیسی:
believable, credible, conceivable, feasible, plausible, plausibly, believable, credible, believable

لغت نامه دهخدا

باور کردنی. [ وَ ک َ دَ ] ( ص لیاقت ) قبول کردنی. پذیرفتنی. درخور باور. درخور قبول. که باور توان کرد. که توان پذیرفت : باور کردنی نیست که مردی از چهل ذرع ارتفاع بیفتد و آسیب نبیند.

فرهنگ فارسی

پذیرفتنی

فرهنگ عمید

لایق و درخور باور کردن.

مترادف ها

believable (صفت)
قابل قبول، باور کردنی

plausible (صفت)
پذیرفتنی، باور کردنی، محتمل، قابل استماع

credible (صفت)
موثق، معتبر، باور کردنی

probable (صفت)
باور کردنی، محتمل، احتمالی، امر احتمالی

likely (صفت)
باور کردنی، محتمل، احتمالی، راست نما

فارسی به عربی

محتمل , مقبول , من المحتمل , موثوق به
معقول

پیشنهاد کاربران

بپرس