نشان داده بود از پدر مادرت
ز بهر چه نامد همی باورت ؟
فردوسی.
|| پذیرفته آمدن. قبول افتادن. باور افتادن : ای برادر گر ببینی مر مرا
باورت ناید که من آن ناصرم.
ناصرخسرو.
کردند وعده دیگری زین به نیاید باورش از غدر ترساند همی پرغدر دهر کافرش.
ناصرخسرو.
گویمش حال من از عشقت بپرس کز منت باور نخواهد آمدن.
انوری.
باورش نامد بپرسید از دگرآن دگر هم گفت آری ای قمر.
مولوی.
باور نیایدم به وفا وعده گر دهددانا نیازموده به دهر آزموده را.
کاتبی.