باو
لغت نامه دهخدا
باو. ( اِخ ) نام سرداری بوده است از سرداران فرخان بزرگ که در ده اویجان به دار زده شد. ( از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 78 ).
بأو. [ ب َءْوْ ] ( ع مص ) فخر. مباهات کردن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). فخر آوردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بأواء. ( منتهی الارب ). بأی. || سخت دویدن ناقه. بأی. کوشش نمودن در دویدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || عجب. شگفت : و منه قوله عمر فی طلحة ( رض ): لولا بأو فیه. || بلند گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). بأی.
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
باب؛ رسم؛ مورد طبع
( باُو ) فامیل پدری
دانشنامه عمومی
باو (الهه). باو و نیز Baba ( cuneiform: 𒀭𒁀𒌑 dBa - U2 ) الهه ای بین النهرینی بود.
معنای نام باو نامشخص است. [ ۱] [ ۲]
منابع اولیه باو را در جایگاه یک خدای «حیات بخش» و «مادرانه» معرفی می کنند. [ ۳]
همانگونه که در کتیبه گودئا تایید شده است، آن پدر باو بود. [ ۴] گاهی او را دختر اول او توصیف کرده اند. [ ۵]
همسر باو نینگیرسو بود. [ ۶]
در کیش جایی که باو در دوره بابلی باستان دیده می شود، [ ۷] او در جایگاه همسر زابابا ( خدای جنگ محلی ) [ ۸] است. [ ۹]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمعنای نام باو نامشخص است. [ ۱] [ ۲]
منابع اولیه باو را در جایگاه یک خدای «حیات بخش» و «مادرانه» معرفی می کنند. [ ۳]
همانگونه که در کتیبه گودئا تایید شده است، آن پدر باو بود. [ ۴] گاهی او را دختر اول او توصیف کرده اند. [ ۵]
همسر باو نینگیرسو بود. [ ۶]
در کیش جایی که باو در دوره بابلی باستان دیده می شود، [ ۷] او در جایگاه همسر زابابا ( خدای جنگ محلی ) [ ۸] است. [ ۹]

wiki: باو (الهه)
دانشنامه آزاد فارسی
مترادف ها
خودمانی، اورا، مال او، باو، ان زن را، ... او
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
باو در زبان کوردی به معنی در خور شایسته و در شأن هست .
مثلاً میگن مالکیان بآو خوبان نیه یعنی خونه شون در شأن اونها نیست
مثلاً میگن مالکیان بآو خوبان نیه یعنی خونه شون در شأن اونها نیست
باو =بیای و بیا اصل وریشه این فعل است وفعل امر محسوب می شود .
بیای=بیاو =باو
بام =بیام بایمن =بیاییم
بای =بیایی باینان=بیایید
باو =بیا بان =بیایند .
بیای=بیاو =باو
بام =بیام بایمن =بیاییم
بای =بیایی باینان=بیایید
باو =بیا بان =بیایند .
کلمه ای با ریشه کوردی به معنی پدر ، که این اسم کوردی جدیداً در کشور ایران رواج پیدا کرده . . .
کلمه ای فارسی عامیانه برای گفتگو های دوستانه و خطاب کردن شخص هست.
همان بابا ولی در حالت باو .
همان بابا ولی در حالت باو .
بیا