باهم اوردن

لغت نامه دهخدا

( باهم آوردن ) باهم آوردن. [هََ وَ دَ ] ( مص مرکب ) همراه آوردن. || تألیف کردن. جمع کردن. ( از فرهنگ شعوری ). تسطیر. ( تاج المصادر بیهقی ). به یک جا گرد کردن : چندان کتب... باهم آوردند که بیخ دین در دلها راسخ گشت... ( راحةالصدور راوندی ). || درهم کشیدن. هم کشیدن ، چنانکه دهانه کیسه لیفه دار را که از آن ریسمان گذرانده باشند، یا دهانه جراحتی را بدارو.

فرهنگ فارسی

( با هم آوردن ) همراه آوردن جمع کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس